
♥️رمان : #دلبرک_ارباب (#جلد_اول)❌
♥️نویسنده : #ناشناس
♥️ژانر : #عاشقانه #روستایی #ازدواج_اجباری #اربابی
داستان دختری است که بالاجبار بخاطر بدهی پدرش مجبور به ازدواج با پسر خان میشود
اما این ازدواج ، ازدواجی رویایی نیست
چرخ و فلک زندگی دخترک این بار در بالا ترین سراشیبی ایستاده
باید دید با کشاندنش به حرمسرا و وارد کردن افراد جدید به زندگیش دیگر چه گردش هایی دارد ...

🔹 مشخصات رمان:
نام رمان: دلدار
نویسنده: اکرم حسینزاده
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، معمایی
فرمت: PDF
تعداد صفحات: حدود ۱۲۰۰ صفحه
مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و تمام دستگاههای هوشمند
میزان محبوبیت: امتیاز ۸ از ۱۰ در بین خوانندگان (بر اساس کامنتها)
رمان دلدار داستانی پر از لحظات آرام، اما سرشار از احساس و رمز و راز است. شخصیت اصلی این رمان، سارا، دختری با روحیهای طبیعتگرا و عاشق اسبهاست که در دل یک روستا، با مهران آشنا میشود. رابطهای که ابتدا با آموزش اسبسواری آغاز میشود، رفتهرفته تبدیل به شناختی عمیقتر از زندگی، احساس و خودِ واقعی انسانها میگردد.
در میان سکانسهای زیبای سوارکاری، طبیعتگردی و گفتگوهای صمیمی، رازهایی پنهان شده که با ورود رحمان و پیشنهاد خرید یک باغ مرموز، همهچیز وارد فاز جدیدی از تعلیق و ماجرا میشود. آیا مهران به دل طبیعت دل میبندد یا… به دلدار؟

دستمال رو محکم روی سرامیک های اتاق خواب کشیدم ،اینقدر اینکار رو تکرار کردم تا همه جا
تمیز شد.
عرق روی پیشونیم رو با پشت دستم پاک کردم، دستمال و سطل رو برداشتم و به انباری بردم.
کمی گردن و کمرم رو مالیدم،کمی که آروم شدن به پذیرایی رفتم.
خانوم روی مبل نشسته بود و پاش رو روی پای دیگه اش انداخته بود و با یکی از دوستانش
حرف میزد.
روی زمین زانو زدم و شروع به.....

داستان در مورد دختری یتیمه و فقیره..
که جایی برای موندن نداره و تو کوچه
خیابون ها میمونه..
و پسر داستان ما پسری خشن و مغروره
این پسر خشن یکی از ارباب های بزرگه
و از پدرش به یه سری دلایل متنفره..
و دست سرنوشت این دو را بین هم قرار میده.

سایه یه دختر ۲۰ساله آروم و بسیار درونگرا هست کسی که تا این سن هیچ دوست جنس مخالفی نداشته...
خیلی اتفاقی تو تلگرام با مردی به اسم آراز آشنا میشه و برای مقابله بااین استرس بصورت مجازی باهاش وارد رابطه میشه...
سایه بهش اعتماد میکنه وحرفاشون از مسائل عادی به گفتن فانتزی های جنسی میرسه اما این رابطه مجازی باقی نمیمونه و سایه خودشو وسط یه رابطه ی مخفی و ممنوعه با مردی که میخواد فانتزی هاشو عملی کنه میبینه

اردلان پسری ارباب با تمایلات bdsm
عاشق هانا ارباب روستای پایین میشه
بهش تجاوز میکنه و با تهدید کردنش مجبور به ازدواج و برده خودش میکنه

بابونه دختری 18 ساله که نداشتن بکارتش رو از نامزدش ایاز پنهان میکنه تا اینکه ایاز....
❌این رمان حاوی صحنه هایی هست که مناسب هر سنینی نمیباشد.

من درسا هستم...
دختری که در سن شش سالگی خانوادهی خود را از دست دادم و با عمهام زندگی میکنم.
یه روز اتفاقی وقتی از خواب بیدار شدم خودم را در آغوش بزرگترین آرتیست ایران پیدا کردم.
از اون روز به بعد مجبور شدم بشم نامزد صوریِ اون بشم.
از اون روز به بعد کَل کَل های من و او شروع شد و نفهمیدم کی عاشقش شدم.
اما انگار اون دوستم نداشت...
یک شب خودم را به دستانش سپردم و با او رابطه برقرار کردم.
فکر میکردم بعد از آن شب بگوید دوستم دارد و مانع رفتنم شود اما نگفت و من رفتم...
اما همین که از ایران خارج شدم تصادف وحشتناکی کردم که ۷ سال تو کما بودم...
بعد از ۷ سال از کما درآمدم فقط به عشق او اما او ....

یک دختری به اسم سارا با کمک دوستش ستاره که خیلی مدرک و موقعیت خوبی داشته مدارک جعلی به اسم دوستش درست میکنه بعد وارد یه شرکت میشه که اسم رئیسش البرز بود سارا البرز رو دوست داره و میخواد عاشق خودش کنه تا دیگه فقیر نباشه ولی البرز میفهمه که این خودش رو جای یکی دیگه زده و....

💚رمان: #باران
🍀نویسنده: #لیلی_نیکزاد
🍀ژانر: #عاشقانه
رمان باران داستان راجع به دختری به نام بارانه که پدرشو از دست داده و دانشجوئه و با مادر و ۳ تا خواهرش زندگی میکنه.توی دانشگاه با یه پسری فوق العاده لجه و همش با هم کل کل میکنن. به دلایلی مجبور میشن خونشونو عوض کنن و دست بر قضا همسایه و صاحب خونشون همون پسره هستش….