

سایه یه دختر ۲۰ساله آروم و بسیار درونگرا هست کسی که تا این سن هیچ دوست جنس مخالفی نداشته...
خیلی اتفاقی تو تلگرام با مردی به اسم آراز آشنا میشه و برای مقابله بااین استرس بصورت مجازی باهاش وارد رابطه میشه...
سایه بهش اعتماد میکنه وحرفاشون از مسائل عادی به گفتن فانتزی های جنسی میرسه اما این رابطه مجازی باقی نمیمونه و سایه خودشو وسط یه رابطه ی مخفی و ممنوعه با مردی که میخواد فانتزی هاشو عملی کنه میبینه


رمان تاریخ انقضا داستان احمد تحت فشار اصرار های مادرش مبنی بر داشتن وارث پسر ، و بی اهمیتی های همسر اولش راضی به ازدواج با منشی زیبا و مطلقه اش میشه.
اما همه چیز اون طور که باید پیش نمیره....

رمان هکر قلب کامل، سهیل بخاطر رقابتش با هلیا سر تحقیق و مقاله دانشگاهی، کامپیوترش را هک می کند. همین مسئله، پای هلیا را به موضوعات سایبری باز میکند و باعث آشنایی او با هکر بزرگ، شهاب پارسیان میشود. هلیا قول همکاری به شهاب، از طریق نزدیک شدن به سهیل را می دهد ولی ...

رمان نفست میشم ولی اجباری، داستان در مورد دختریه که به خاطر بی اعتمادی مجبور به ازدواج اجباری میشه؛ فرقش با داستانای دیگ اینه که با یه غریبه ازدواج نمیکنه که بخواد عاشقش شه… بلکه با عشقش ازدواج میکنه که فک میکنه بهش خیانت شده و به دختره بی اعتماده ...

💚خلاصه رمان من صاحبشم :
رمان من صاحبشم، اینو قشنگ تو مغزت فرو کن تو جز من حق نداری به بودن با کسی فکر کنی این به خودتم ثابت میشه اگه چیزیو بخوام باید مال من باشه وگرنه زندگیشو جهنم میکنم تو چشمام خیره شد و با همون صدای جدی و خشکش ادامه داد: تا اخر عمرت نمیزارم دست هیچ مردی جز من بهت بخوره اون بچه قرتیه سوسولم میتونم با یه جمله پای چوبه ی دار بفرستم!

رمان دریچه، داستان درباره زندگی محياست
دختری كه در گذشته همراه با ماهور پسرداييش مرتكب خطايی جبران ناپذير ميشن كه در اين بين ماهور مجازات ميشه با از دست دادن عشقش. حالا بعد از سال ها اين دو ميخوان جدای از نگاه سنگينی كه هميشه گريبان گيرشون بوده زندگيشون رو بسازن...

رمان اگه گفتی من کیم داستان بهار راد ۲۱ساله لیسانه معماری بر حسب عمل انجام شده مجبور به ازدواج زوری(البته زوریه زوری هم نه) با نوه ی دوست پدر بزرگش می شه اما چون پسره پول داره تصمیم کبری می گیره که اول خوب پسره(پرهام) بچاپه و بعد…

رمان میخونه چشمات رایگات داستان آوا دختری که عاشق پسردایی نامزد سابقش، ماهان می شه… حسی که مدام بابتش خودش رو سرزنش می کنه اما شرایطی پیش میاد که متوجه می شه ماهان هم بهش بی حس نیست و این شروعی می شه برای رابطه ای ممنوعه و پر اضطراب…